بازدید امروز : 416
بازدید دیروز : 141
منظور از دل شکسته در عشق و عرفان چیست؟
چند ازاین الفاظ و اضمار و مجاز سوز خواهم سوز. با این سوز ساز هر آن دل را که سوزى نیست دل نیست. دل بىسوز غیر از آب و گل نیست.
«دل»
دست بگشاد و کنارانش گرفت--- همچو عشق اندر دل و جانش گرفت
دست و پیشانیش بوسیدن گرفت---وز مقام و راه پرسیدن گرفت
در ابتدا لازم می نماید پیرامون دل یا همان قلب مطالبی را بیان کنیم. حقیقت آدمی به قلب و دل وابسته است. دل محل و تجلی گاه ایمان، یقین، توکل، شهود اسماء و صفات 1 الهی می باشد. بنابراین کسی که از دل آگاه تر، زنده تر، لطیف تر و صاف تر برخوردار است با خدای خویش آشناتر خواهد بود. دل دو نوع کارکرد دارد: فهم و درک، احساسات و عواطف. البته در قرآن بیشترین کارکرد قلب به احساسات نسبت داده شده است«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ؛مؤمنان، تنها کسانى هستند که هر گاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد». 2
«دل شکسته»
عشق یا نسبت به خالق هستی بخش است، و یا نسبت به مظاهر و مخلوقات او. اگر منظور شما در مورد دل شکسته عشقی، در مورد انسان ها است؛ باید خاطر نشان کنیم، در مواردی دل شکسته گفته می شود که شخص به معشوق خود نرسیده باشد. در این صورت اطلاق می شود، این شخص دل شکسته است. اما اگر منظور از دل شکسته در باب عشق، در مورد خداوند است، می توان گفت در این صورت بین دل شکسته ای که در عرفان مطرح می شود و عشق تفاوتی نیست.
عاشقى پیداست از زارى دل---نیست بیمارى چو بیمارى دل
علت عاشق ز علتها جداست---عشق اصطرلاب اسرار خداست
«دل شکسته» اصطلاح ادبیات عرفانی است، که بیشتر در اشعار و مناجات ها بکار می رود. به طور نمونه استاد علامه حسن زاده آملی- حفظه الله- در مناجاتی چنین گفته اند:
الهى ! از من آهى و از تو نگاهى . الهى ! عمرى آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم . الهى ! غبطه ملایکه اى را مى خورم که جز سجود نمى دانند، کاش حسن از ازل تا ابد در یک سجده بود. الهى ! تا کى عبدالهوى باشم، به عزت تو عبدالهو شدم. الهى ! سست از آن که مست تو نیست کیست ؟ الهى ! هر که شادى خواهد بخواهد، حسن را اندوه پیوسته و دل شکسته ده.
در ادبیات شعرهای عرفانی از شکسته دلی بسیار سخن به میان آمده است. به طور نمونه در دفتری از مثنوی چنین آمده:
او شکسته دل شد و بنهاد سر---دید در خواب او خضر را در خضر
گفت هین از ذکر چون واماندهاى---چون پشیمانى از آن کش خواندهاى
گفت لبیکم نمىآید جواب---ز آن همىترسم که باشم رد باب
گفت آن اللَّه تو لبیک ماست---و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست
شکسته دلی، در ادبیات عرفانی و یا در سخن بزرگان جایگاه والای دارد. چرا که هنگامه محل نزول خیر و رحمت رحمانیه پروردگار است. در این منظر دل شکسته بودن تماماً سازنده و مثبت است، و از روی شور و شعور است و حاکی از آن دو است. شکسته دلی در ادبیات عرفانی هنگامی اتفاق می افتد که شخص از گذشته و از دست دادن عمر خویش دل نگران است:
چون شکسته دل شدى از حال خویش---جابر اشکستگان دیدى به پیش
عاقبت را دید و او اشکسته شد---از شکسته بند در دم بسته شد
دل شکستگی در نگاه ادبیات عرفانی هنگام دیگری نیز احساس می شود، و آن زمانی است که شخص دوست دارد به لقاء خدای متعال برسد، و سودای دوست را تنها در دل و سر دارد.
گر چه مىنالد به جان یا مستجار---دل شکسته سینه خسته گو بزار
خوش همىآید مرا آواز او---و آن خدایا گفتن و آن راز او
و آنکه اندر لابه و در ماجرا---مىفریباند به هر نوعى مرا
طوطیان و بلبلان را از پسند---از خوش آوازى قفس در مىکنند
این دل شکستگی انسان را از همه چیز رها می کند:
غم عشقت بیابان پرورم کرد- هوای وصل بی بال و پرم کرد
«نمونه ی از دل دادگی»
آن که آتش اشتیاق خالق در وجود او زبانه کشد، دگر نه میلی به غذا، آب و خواب نخواهد داشت و شبانه روز به یاد و ذکر پروردگار خود مشغول خواهد شد.
پیامبر اکرم- صل الله علیه و آله وسلم- در مورد حضرت موسی – علیه السلام- که به وعده گاه پروردگارش رفته بود، چنین از حال درونی ایشان خبر می دهد:« موسی در خلال چهل روز که رفت و بازگشت از شوقی که به پروردگارش داشت نه غذا خورد و نه آب آشامید و نه خواب چشمانش رفت و نه میلی به این چیزها در او پیدا شد». 3
در روایت دیگر حضرت حال حضرت شیعب را بیان می دارد:«همانا شعیب پیغمبر از حب خدا آن قدر گریست تا کور شد. دوباره خداوند چشمش را به او باز گرداند، اما ایشان دوباره آن قدر گریست تا کور شد. این قضیه ادامه پیدا کرد تا نوبت به دفعه ی چهارم رسید، خداوند به حضرت شعیب-علیه السلام- وحی کرد: ای شعیب تا کی چنین خواهی کرد و به گریه ات ادامه خواهی داد؟
اگر این گریه از ترس آتش است، پس من تو را از آتش پناه دادم و اگر از شوق بهشت است، بهشت را بر تو مباح کردم. عرض کرد خدای من و سید من تو می دانی که من نه از بیم آتشت گریستم و نه بشوق بهشتت، و لکن محبت تو بر دلم سخت جایگزین شده است و اگر این حالت ادامه یابد دامن شکیب را از دست خواهم داد مگر آن که بدیدارت برسم». 4
علمای ربانی که عاشق خدا بودن چنان قلب شان بی تاب و شیدای خدا بوده است که اثرات آن حتی در ظاهر آنها هویدا بوده است. به طور مثال شخصی سوختگی بر روی قلب مرحوم انصاری همدانی(ره) مشاهده می کند. از ایشان علت را سوال می کنند، می فرماید: به خاطر یاد خدا چنین شده است. آری عاشق خدا قلب و تمام وجود او در فراغ می سوزد و این جوشش تنها در لقاء و دیدار پروردگار آرام می گیرد.
مرغ خوش خوان را بشارت باد کاندر راه عشق- دوست را با ناله ی بیداران خوش است 5
1 .ر/ک:چهل حدیث/امام خمینی/ص361.
2 . انفال/2.
3 . رساله ی لقاء الله/ ص36.
4 . همان، ص37.
5 .حافظ
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید